سخنی از حجتالاسلام قاسميان
چرا پابرهنگان ولينعمت ما هستند؟
پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۵
يک خيرات و برکاتي در بعضي از عبادات مشخص است. مثل اينکه شما بنشينيد يک دعاي کميل بخوانيد و يک ليتر گريه کنيد. يک عباداتي هم هست که در کيسه آدم خيلي چيز ميريزند ولي شما خيلي نميفهمي. مثل احترام به والدين، احترام به والدين عبادتي است که شما فکر نميکنيد مانند خواندن دعاي کميل است. خيلي متوجه نميشويد ولي کوچکترين کاري که بکنيد خيلي به شما ميدهند. حالا چه فرقي ما بين اين دو است؟ نکته مهم اين است که اين عبادات جزو عبادات عجبآور نيست. چون به طور مستقيم آدم را هوا نميگيرد.
خدمت به محرومين، خدمت به اين پابرهنههايي که به قول حضرت امام که با کسي تعارف نداشتند، ولي نعمت هستند. ولي نعمت يعني چه؟ خيلي حرف بزرگي است. امام فقيه است، فقيه مفهوم ولي را ميفهمد که چه چيزي ميگويد. ببينيد گاهي اوقات ما روي دنده تعارف ميافتيم و هرچه به دهنمان ميآيد ميگوييم، ولي کسي در حد امام ميفهمد که چه چيزي ميگويد. ولي نعمت هستند يعني اينکه خيلي از ارزاقي که به شما ميدهند از همين کانال ميدهند. به واسطه آنها ميدهند، اين يعني ولي نعمت. به واسطه آنها ميدهند به ما.
يک سري ضعفايي در جامعه هستند که اين ضعفا اصلاً خود بودنشان نعمت است. ببينيد بحث تکوين و تشريعش خلط نشود که حالا ما بايد کاري بکنيم که يک سري ضعفا در جامعه ايجاد بکنيم چون موجب برکات و... هستند، نه هميشه در جامعه ضعفايي هستند اين امر را هميشه خداوند به صورت تکويني چينش ميکند. ما از نظر تشريعي وظيفهاي داريم ولي خداوند از نظر تکويني کار خودش را ميکند. اللهُ يبسُط الرِّزقَ لِمَن يشاءُ وَ يقدِر(سوره مبارکه رعد/آيه ۲۶) اين سنت خداست، بسط و قبض رزق را خدا مديريت ميکند. بسط و قبض يعني تکوين، هميشه يک چينشي در عالم وجود دارد.
خدمت به محرومين وسيله بين زمين و آسمان برگرديم به بحث، خدا امر تکويني خود را انجام ميدهد ولي ضعفا در جامعه ولي نعمت هستند. اين يک منطق ديگر است. در جنگ بدر وقتي که وجود مبارک نبي مکرم اسلام غنايم را به مواسات تقسيم کردند، خوب آنها ۳۱۳ نفر بودند. بعضي از آنها جنگآور و دلاور و فارسالقوم بودند و بعضي هم پيرمرد، به هر حال همه آمده بودند، خوب دقت کنيد؛ وقتي اموال به مواسات پخش شد سعد ابن ابي وقاص نزد پيامبر ميآيد و ميگويد: يا رسول الله أ تعطي فارس القوم الذي يحميهم مثل ما تعطي الضّعيف (لما قسّم رسول الَّله(ص) غنائم بدر، قال سعد بن أبي وقّاص: يا رسول الَّله! أ تعطي فارس القوم الذي يحميهم مثل ما تعطي الضّعيف؟ فقال النبي(ص): ثکلتک أمّک! و هل تنصرون إلا بضعفائکم؟ الحيات با ترجمه احمد آرام/ ج ۲/ ص ۸۰) يعني به فارس القوم همان مقداري ميدهي که به ضعيفان ميدهي؟ در جواب پيغمبر ميفرمايند: ثکلتک أمّک! و هل تنصرون إلا بضعفائکم؟ مگر اين نصرت الهي که نازل شد به خاطر کسي جز همين ضعفا بود؟ آن نصرتهاي پي درپي به خاطر همين ضعفا آمد. آن نصرتهايي که آمد و غنايمي که نصيب تو شده، به خاطر آنها بوده نه اين که با تلاش تو چيزي نصيب آنها شده باشد.
همين رزقي که رزق بچه است به دست تو ميدهند که تو به او بدهي، نه اين که تو رزق بچه را ميدهي. اين مطلب جزو معارف محکم دين ما است. يعني بچه رزق خودش را ميگيرد. منتهاي مراتب تقدير خدا اين است که رزق بچه را به دست بابا ميدهد تا از دست او به بچه داده شود. يعني بچه رزق خودش را دارد. حالا تحليل ميکند و ميگويد تا بچه ما به دنيا آمد شانس آورديم يک پروژه خوب به ما پيشنهاد دادند و... نخير آن رزق بچه بوده که به اين طريق دادهاند. اينها ولي نعمت هستند. همين دل اينهاست که وقتي به اميرالمؤمنين(ع) گفتند که فاصله زمين تا آسمان چه قدر است؟ حضرت به امام حسن نگاه کردند و ايشان که در ظاهر بچه خردسالي بودند اگر فاصله فيزيکي بين زمين و آسمان را ميگويي هر چه قدر چشم کار ميکند و اگر فاصله معنوي ميان زمين و آسمان را ميگويي دعاي مظلوم است. دعاي مظلوم دعايي است که فاصله زمين تا آسمان را پر ميکند.
انقلابيها همين مستضعفيناند و وقتي تاريخ قرآن و تاريخ انبيا را نگاه ميکني نشان ميدهد که همين پابرهنهها مدافعان اصلي انقلابها در طول تاريخ بودهاند. از حضرت نوح(ع) بگيريد که به او ميگويند اين ارذلون چه کساني هستند که اطراف خودت جمع کردي؟ ما به تو ايمان بياوريم يا اطاعت از ارذلون؟ معناي رذل در اينجا طبقه پست و پايين اجتماعي است. از قضا همينها بودند که به پيامبران ايمان ميآوردند. شما همين تهران را نگاه بکنيد، جسارت به دوستان نشود ولي وقتي قسمت بالاي شهر که تشريف ميبريد ميبينيد که اسامي کوچهها و خيابانها همه بوستان و گلستان و ياس و زنبق و… پايين که ميروي در هر کوچهاي ميبيني چندتا شهيد دادهاند. بعضيها ميگويند طرف از درد بيپولي رفته شهيد شده، نميفهمد که اين حرف را ميزند، کسي از درد بيپولي جانش رو فدا ميکنه؟ او نميفهمد که سنت تاريخ اين بوده است. آن اوائل گروهي از مشرکين به مدينه آمدند. (فَقَالُوا يا رَسُولَ الَّلهِ إِن جَلَستَ فِي صَدرِ المَجلِسِ وَ نَحَّيتَ عَنَّا هَؤُلَاءِ وَ رَوَائِحَ صُنَانِهِم وَ کَانَت عَلَيهِم جِبَابُ الصُّوفِ جَلَسنَا نَحنُ إِلَيکَ وَ أَخَذنَا عَنکَ فَمَا يمنَعُنَا مِنَ الدُّخُولِ عَلَيکَ إِلَّا هَؤُلَاءِ فَلَمَّا نَزَلَتِ الآيةُ قَامَ النَّبِي يلتَمِسُهُم فَأَصَابَهُم فِي مُؤَخَّرِ المَسجِدِ يذکُرُونَ الَّلهَ فَقَالَ الحَمدُ لَِّلهِ الَّذِي لَميمِتنِي حَتَّي أَمَرَنِي أَن أَصبِرَ نَفسِي مَعَ رِجَالٍ مِن أُمَّتِي مَعَکُمُ الْمَحْيا وَ مَعَکُمُ الْمَمَات. الحيات با ترجمه احمد آرام/ ج ۴/ ص ۵۰۶)
به پيغمبر گفتند که جلوي در مجلس نشين، برو بالاي مجلس بنشين تا ما هم که با تو کار داريم بياييم بالاي مجلس. بعد گفتند اينها چه کساني هستند که اطراف خودت جمع کردي. در روايت آمده که گفتند بوي گند زيربغلهاي اينها ما را آزار ميدهد. لااقل برو صدر مجلس بنشين که ما هم تو را ميخواهيم ببينيم بياييم صدر مجلس بنشينيم، به هر حال ما نزد تو ميآييم ولي تو هم رعايت شأن ما را بکن. اصحاب ناراحت شدند و رفتند در زاويهاي از مسجد نشستند.
آيه نازل شد «وَ اصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذينَ يدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداه وَ العَشِي يريدُونَ وَجهَهُ وَ لاتَعدُ عَيناکَ عَنهُم تُريدُ زينَه الحَياهِ الدُّنيا وَ لاتُطِع مَن أَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمرُهُ فُرُطاً»(سوره مبارکه کهف/آيه ۲۸) پيغمبر؛ البته وقتي ميگويد پيغمبر درحقيقت ما را هم خطاب قرار داده است، که اي پيامبر جان خودت را عادت بده که با همين ضعفا بگردي وَ اصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذينَ يدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداهِ وَ العَشِي يريدُونَ وَجهَهُ اين کساني که لِوَجهِ الله دور تو جمع شدهاند بدون هيچ اميدي؛ واقعاً کساني که قبل از فتح مکه دور پيامبر جمع شدند با چه اميدي جمع شده بودند.
شما حساب بکنيد به پيغمبر ايمان آوردن يعني کتک خوردن؛ به پيغمبر ايمان آوردن يعني شعب ابيطالب رفتن، به پيغمبر ايمان آوردن يعني گداي مدينه شدن، به پيغمبر ايمان آوردن يعني اگر جزو انصار باشي وسط خانه پرده بزني تا مهاجرين بيايند در خانه شما زندگي کنند، همه اينها براي خدا، در ادامه ميفرمايد: «وَ لا تَعدُ عَيناکَ عَنهُم تُريدُ زينَهَ الحَياهِ الدُّنيا وَ لا تُطِع مَن أَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمرُهُ فُرُطاً از اينها چشم برنگرداني طرف آدمهايي که به قول اميرالمؤمنين ته گلويشان از بس که سير هستند ترش کرده است، نکند از آنها چشم برگرداني به سوي اين افراد، وَ لا تُطِع مَن أَغفَلنا کساني که امرشان فُرُط است، پيامبر بلند شدند رفتند کنار اصحاب نشستند و فرمودند: «مَعَکُمُ المَحيا وَ مَعَکُمُ المَمَات» زندگي با شما، مردن با شما؛ با شما من زنده ميمانم و با شما ميميرم.